بعد از ختم دوره حجاب، صبح روز بعد بدن مریض را خوب تمیز میکنند و خاک هفت راه را با هفت برگ هفت گیاه بی خار مخلوط کرده همراه (گره کو) به تن وی میمالند. وپیش از این که مراسم رسمی (زاران) اجرا شود، جنی را که باد زار را وارد بدن شخص کرده بیرون میکنند. برای بیرون کردن جن، شخص مبتلا را میخوابانند، انگشتان شست پاهایش را با موی بز به هم میبندند، مقداری سیفه (روغن ماهی) هم زیر دماغ مبتلای زار کشیده و چند رشته موی بز هم آتش زده زیر بینی وی میگیرند و بعد بابا با خیزران جن را تهدید میکند که از بدن وی خارج شود و با ضربههایی که به تن بیمار میزند، جن با جیغ و داد وناراحتی زیاد، مرکبش را رها کرده فرار میکند. بعد از فرار جن تنها باد زار در کلهٔ بیمار است و برای تشکیل مجلس بازی، روز پیش، زنی که خود از (اهل هوا) است، خیزران به دست راه میافتد و تک تک درها را میزند و اهل هوا را برای بازی دعوت میکند. این زن را (خیز رانی) میگویند و بیشتر دعوت شدگان (دختران هوا) هستند. دختران یا زنان جوان و بالغی که صدای خوش دارند و خوب آواز میخوانند و حرکاتشان نرم است و مجلس بازی را رنگ میدهند. دختران هوا در تمام مجالس اهل هوا جمع میشوند و همراه مردها دم میگیرند و بازی میکنند. به هر صورت مجلس زار چنین تشکیل میشود که بابا یا ماما ی زار با دهلهای مخصوصش در صدر مجلس قرار میگیرد. در وسط بساط (مودندو) را روی سهپایهای میگذارند. (مودندو) بزرگترین دهل اهل هوا ست و بابا یا کسی که قرار است مودندو را بزند همیشه روی چارپایهای عقب دهل مینشیند. کنار دهل مودندو یک دهل برگ دو سر معمولی (دهل گپ) میگذارند و کنار آن دهل دیگری به نام (کسر) همهٔ این دهلها در یک ردیف باشند. مودندو را اغلب خود بابا میزند و دهلهای دیگر کسان دیگر. جلو مودندو همیشه سینی نقره یا ورشویی میگذارند که توی آن (گشته سوز) و (کندرروک درمانی) را در ظرف مخصوصش ریختهاند. درآغاز مجلس در (گشته سوز) آتش میریزند و مقداری کوندروک درمانی را توی آتش دود میکنند. بابا اول موندو و بعد گپ دهل و بالاخره کسر را دود میدهد و بعد تنگ شان را میگیرد و سرجایشان میگذارد. قبل از شروع مجلس سفرهٔ مفصلی پهن کردهاند که در این سفره همه چیز موجود است. از انواع غذاها گرفته تا گیاهان معطر و انواع ریاحین جنوب و میوهٔ (کنار) خرما گوشت و خونی که برای مبتلا ی زار سر سفره لازم است خون سر سفره، خون قربانی زار است، و این قربانی معمولاً یک بز (کَهَر) است که در همان مجلس سرش را بریده خونش را درون طشتی سر سفره گذاشتهاند. معمولاً تا باد خون نخورد به حرف در نمی اید. بنابر برای این که خوب فهمیده شود باد چه میخواهد، لازم است شخص مبتلا خون بخورد ریال خون خوردن نشانهٔ شدت و وابستگی شخص مبتلاست به اهل هوا. اعتبار و مقام هر بابا یا ماما به تعداد خونهایی که خورده است بستگی کامل دارد. مثلاً میگویند فلان بابا سه خون خورده است و به همان ماما پنج خون. به هر حال بابا یا ماما با تکان دادن خیزرانی که به دست دارد مجلس بازی را شروع میکند. خود بابا سر وقت یکی از دهلها و اغلب سر وقت مودندو میرود وشروع میکند به کوبیدن و شعر خواندن و غنی کردن مجلس که گرم شد دیگران هم همراه آواز بابا دم میگیرند. آواز و اشعار (زاران) در سواحل آفریقا همه به زبان سواحلی است؛ ولی در ایران بیشتر اشعار را به زبان عربی میخوانند که بعد از چند بیت تبدیل به اشعار نامفهوم سواحلی میشود؛ ولی کمتر کسی معنی این اشعار را میفهمد، نه سیاها و نه حتی خود بابا یا ماما؛ ولی با وجود این همه، ساعتها میتوانند به زبان ناآشنا ی سواحلی غنی بکنند. در شعر زیر بعد از سه چهاربیت عربی، اشعار به سواحلی تبدیل میشود: کل زار وفو/ و انا ما وفونی / شیخ شنگر رضو/ وانا ما رضونی / وزفنا وزفش نایی /دوئی وانت دوئی … در مجلس زار زن ومرد با هم جمع میشوند و کنا ر هم مینشینند. بازی معمولاً چندین شبانه روز طول میکشد. مخصوصآ در مجلسی که اول بار برای شخص مبتلا ترتیب داده شدهاست. زیرا تا باد از کلهٔ شخص مبتلا پائین بیاید وو زیر بشود چندین شبانه طول میکشد. حتی دیده شده که بعد از هفت روز گوبیدن و آواز زار یکی پایین میآید و تکان میخورد. به هر صورت در تمام مدت شبانه روز هیچکس از مجلس بازی دور نمیشود و آنهایی که خسته شدهاند، روز را در همانجا به خواب میروند وسیاهی شب پیدا نشده دوباره شروع به کوبیدن میکنند. به هر صورت ابتدا شخص مبتلا شروع به لرزیدن میکند و به تدریج تکانها زیادتر میشده، از شانهها به تمام بدن سرایت میکند و بازی وقتی به اوج میرسد که کلهٔ شخص مبتلا کاملآ پایین آمده و در ضمن تکانها ی شدید از ظرف خونی که در برابرش هست خون بخورد. در این موقع صدای دهلها بیشتر اوج گرفته و آوازها بلندتر میشود. درچنیین مرحلهای علاوه بر شحص مبتلا، زار داخل کلهٔ عدهٔ زیادی هم طلوع میکند و همه در حال سر جنباندن از خود بیخود شده و غعش میکنند. آهنگ مخصوصی لازم است تا زار زیر بشود؛ بنابراین به تعداد زارها و بلکه بیشتر، وزن وآهنگ بازی تغییر میکند. وزن آهنگها را دهل کسر عوض میکند موندو و دهل گپ تنها سرعت وزن را معین میکنند و اغلب با هم یکنواخت کوبیده میشوند. تنها کسر است که با تغییر ضربهها وزن را عوض میکند؛ بنابراین نوازندهٔ کسر باید مهارت زیادی داشته باشد. به هر صورت در برابر یکی از این آهنگ هاست که زار شخص مبتلا تکان خورده، حرکت کرده، پائین میآید. شخص حال خود رانمی فهمد. در این میان بابا میتواند با زار صحبت بکند. بابا همیشه از زار میپرسد که اهل کجاست و اسمش چی هست. برای چه مرد یا زن بدبخت را اسیر کرده، آخر او بیچاره است، فقیر و زحمتکش است. ماهیگیر، جاشو، غواص یا گداست. زار به زبان خودش جواب میدهد که اهل کجاست و اسمش چی هست و آن مرد یا زن را بخاطر فلان یا بهمان کار، مرکب خود ساخته، البته تمام این حرفها با صدای تغییر یافتهای از دهان مریض خارج میشود؛ ولی به زبان اصلی خود زار، عربی، هندی یا سواحلی، در حالی که ممکن است مرکب او به زبان هندی یا سواحلی، به ظاهر آشنا نباشد. بعد بابا یا ماما از زار میخواهد که مرکب خود را آزاد بکند. زار جواب میدهد که این کار آسان نیست و برای این که مرکب خود را راحت بگذارد، سفره لازم دارد. خیزران و خلخال و پیراهن تمیز میخواهد. توفع همهٔ زارها یکسان نیست. بعضیها همچون (متوری) پر توقعند و همه را طلا میخواهند و بعضیها کم توقعند ویک خیزران کوچک چند بندی برایشان کافی است، مثل (بو مَریم) به هر حال بعد از تشکیل مجلس بازی و زیرکردن زار و راضی کردن او، زار دیگر موذی نیست. اگر چه مبتلای زار از آن حال اول رهایی یافته، اما برای همیشه همان بد توی کله اش بافی میماند. دروهلهٔ اول، قبل از پهن کردن سفره و کوبیدن و بازی کردن زار، باد ناصاف و وحشی ای بود و مرکب خود را اذیت میکرد. اما بعد از شنیدن شعر و صدای دهل، دیدن سفره و خوردن خون، زار صاف میشود و مرکب خود را آسوده و راحت میگذارد. آیین و مراسم زار در آبادان و خرمشهر مراسم زار بیش و کم در سرار نوارهٔ خلیج فارس (بندرعباس و جزایر آن+بوشهر+خوزستان) به یک شیوه اجرا میشود.منتها گاهی برداشت محقق یا شاهدان متفاوت است (اکثر محقیقن وانان که چیزی درین خصوص نوشتهاند) غیر بومی یاعضو ثابت این مراسم نیستند/برخورد با رویکردهای متفاوت هم از سویی سبب شده که منابع معدود این مراسم محدود تر شود/ اینکه ریشه و سبب زار چیست؟ یا کدام یک از عوامل و مناسک (دگ/گعده=اصطلاح متداول به اجرای مراسم در آبادان و خرمشهر) تأثیر گذارتر و اصلیی تر است خود جای تحقیق دارد.
ملاعبد فیهانی بابازار در خرمشهر ویکی از صاحب نامترین بابازارها در کل این مراسم است او که بارها به سوالات محقین خارج و داخل کشور در خصوص زار جواب داده و حتی اجازه حضور وضبط صدا و تصویر را هم از مراسم داده (البته فقط از بعضی قسمتها انهم با مشورت صاحب دگ و کسب اجازه از زار) رویکرد برگزاری مراسمش بیشتر از هر بابا زاری مبتنی بر آموزههای دینی و اسلامی است؛ و بسیاری از اشعار مراسم را در مدح بزرگان دین میخواند (هرچند که اصل مراسم به زبان سواحلی است") ایشان سخت برین عقیده هستند که بار اصلی درمان گری وشفا دهی مراسم بر خوانش اشعار و بار جادویی کلامات علاوه بر توسل به بزرگان مذهبی است
طریقه تشخیص و درمان زار به ریتم و قطعهای که نواخته میشود، مربوط میباشد. به عنوان مثال؛ در قطعهی سنج و دمام، سازهای بوق، دمام و سنج نواخته میشوند. سازهای مذکور در زمرهی نخستین آلات موسیقی بوده و ضمن آنکه در زمرهی سازهای جنگلی محسوب میشوند، ریشه در موسیقی آفریقا دارند. اینگونه سازها از همان ابتدا به عنوان وسیلهای برای اعلام خبر و تجمع مردم به کار میرفتهاند. یکی از علل نواختن این آلات در آیین مورد نظر ما نیز همین امر میباشد.
بشر نخستین با کمک این اصوات، بخشی از نیازهای خود را تبیین و برآورده کرده و در واقع تا جایی که میتوانسته با این زبان موسیقیایی، خلاء دستگاههای مخابراتی و بلندگوها را پر مینموده و حتی پیغامهایی نیز به وسیلهی این نوع سازها مخابره میکرده است؛ غیر از این، نواختن اینگونه سازها وسیلهای برای ترساندن حیوانات وحشی و یا دور کردن اجنه و اشباح پلید.
اولین بار، سازهای سنج و دمام از آفریقا به این منظقه آورده شده و در آغاز، توسط خود آنها در این منطقه نواخته میشده است؛ تا اینکه در شهرهای جنوبی از جمله بندرعباس و بوشهر به تدریج شکل خاص و مقدسی به خود گرفته و سرانجام مورد قبول عامه مردم قرار گرفته است.
رواج این سازها در جنوب مصادف بوده با مسافرت های دریایی مردم این منطقه به آفریقا و نیز مهاجرت اقوام آفریقایی که بیشتر به عنوان برده به شهرهای جنوبی حاشیه ی خلیج فارس آورده می شده اند.
قابل ذکر است که تجارت برده در خلیج فارس درست پیش از آغاز قرن 18 شروع گردید. البته روایتها و گزارشهای مربوط به سدههای میانه به طور پراکنده پیرامون بردهها به عنوان نوکران خانگی و محافظ، نیروهای شبه نظامی و ملوان در ایران و حوزهی خلیج فارس اشاره دارند
موسیقی زار مربوط به مردمان کناره خلیج فارس است و در اصل از آفریقا به ایران آمده است. در این موسیقی از سازهای گوناگونی استفاده میشود. یکی از این سازها تنبیره یا تنبوره نام دارد، که فقط توسط بابازار یا شخص دیگری که او اجازه بدهد نواخته میشود. مضراب این ساز از شاخ گاو یا گوسفندی که برای اجرای مراسم قربانی شده ساخته میشود. آهنگ خون که آهنگی با ضرباهنگ تند است و هنگامیکه خون را میآورند اجرا میشود جزئی از موسیقی زار به شمار میآید. در باور باورمندان به آیین زار٬ برخی از انسان ها، توسط نیروهای نامرئی که به عنوان باد شناخته میشوند تسخیر می شوند. این بادها شخصیت های گو ناگونی دارند، و بیماری وافسردگی و روان پریشی شخص تسخیر شده را موجب می شوند. و آیین زار برای درمان آنها برپا میشود. هزینههای برپایی این آیین توسط بیمار تقبل می شود. نخست وقتی بابا یا ماما احتمال بدهد که شخص، مبتلا به یکی از زارها شده ، او را مدت هفت روز در حچاب و دور از چشم دیگران نگه می دارند و در طول این چند روز با داروهای ویژه و روغن های مالیدنی، تحت نظر قرار می گیرد. سپس اهل محل توسط یک خیزرانی (کسی که ایفاگر یکی از نقش های مراسم درمان است و چوب ویژه خیز ران در دست دارد)،خبردار می شوند. از بعد ورود بیمار تا پایان، کل مراسم توسط بابا یا ماما هدایت می شود که کار آنها و شگردهای آن ها اکنون نوعی جادوی پزشکی تلقی میشود. اما مهمتر شاید آوازی است که می خوانند و سازهایی است که نواخته می شود ، زیرا در باور آنها چون این بادها با موسیقی به مهر می آیند و بابا و ماما به تدریج به هویت باد پی می برند و باد نام خود را فاش می کند. مراحل بعدی درمان از این پس امکان پذیر می شود. در صورتی که خواسته های باد بر آورده شود ،باد "زیر شده" و بیمار را آزار نخواهد داد اما "مرکب"خود را کاملا رها نمیکند و کسانی که گرفتار این باده ها شده باشند در سواحل جنوب به "اهل هوا" شناخته می شوند.
عجم پروژهای ست موسیقایی که از اوایل سال ۲۰۱۰ در شهر لندن تشکیل شده و سعی دارد با زبانی امروزی عرضِ ادبی کند به موسیقیهای بومیِ ایران. تمرکز اصلی گروه عجم روی موسیقیهای مردمی ست که عبارتند از موسیقیهای ویژهٔ انجام کار، موسیقیهای مراسم و آیینهای گوناگون، موسیقیهای اوقات فراغت و مناسبات اجتماعی و …. موسیقی گروه عجم تلاشی ست برای آشنا کردن شنوندهٔ امروزی با روحیهٔ حماسی و هیجان انگیز موسیقیِ بومی ایران در قالبهای نوین. امید بر آن است که با استفاده از فرمها و حالتهایی که از سبکهای شناخته شدهٔ روز الهام گرفته، گوشِ شنوندهٔ غیر ایرانی هم به اصوات و الحان موسیقی ایرانی عادت کند.
قطعات این گروه عموماً از ارائهٔ بخشهایی از موسیقی بومی و پیدا کردن بعضی از مشترکاتِ آن سنت موسیقایی با موسیقی روز، شکل میگیرد. صوت آراییِ موسیقی عجم ملغمهای ست پسا مدرن، که از اصوات سنتی، محلی و ایلاتی، تا اصوات کوبنده و لرزندهٔ موسیقیِ شهریِ روز تشکیل شدهاست. سبکِ خواندن در عجم، از فرمهای موجود و متداول در فرهنگِ عام ایرانی الهام گرفتهاست؛ به خصوص فرمها و شیوههای خواندن گفتاری و آوازی مانند: بحر طویل، نقالی، ضربی خوانی، برخی فرمهای آوازیِ محلی و سنتی، نوروز خوانی، روایت خوانی، انواع داستان گویی، نمایشهای طنز و روحوضی، انواع حالتهای متعلق به موسیقی مذهبی و آیینی، و…. این سبکها تا حدودی به عنوانِ جایگزینهای بومی، برای فرمهای بیگانهٔ رایج در موسیقی امروز در نظر گرفته شدهاست. شیوه اجرای عجم ریشه در انواع نمایشهای مردمی مانند پرده خوانی، معرکه گیری، نقالی و تعزیه خوانی، و… دارد.
ایرانیها که پیش از اسلام نیز یکتاپرست بودند، در روزهایی از سال از خوردن بعضی خوردنیها پرهیز میکردند اما روزه نمیگرفتند تا اینکه با ورود اسلام به ایران، یکی از موارد مهمی که باید به آن توجه میکردند بیدار کردن دیگر مسلمانان برای خوردن سحری و خواندن نماز صبح بود؛ همانگونه که سپاهیان ایرانی پیش از اسلام همزمان با طلوع آفتاب بر طبل مینواختند؛ رسمی که پس از اسلام به شیوهای برای بیدارکردن مسلمانان تبدیل شد.
رسم نقارهزنی برای رؤیت هلال در ایران به پیش از اسلام برمیگردد. ایرانیها ابتدای هر ماه نقاره میزدند تا رسیدن ماه تازه را خبر دهند؛ در شاهنامهٔ فردوسی ۱۸ بار به نقارهزنی اشاره شدهاست. پس از اسلام این رسم به گونهای دیگر ادامه پیدا کرد؛ چاووشخوانها هم آمدن ماه رمضان را نوید میدادند؛ به این معنی که دو یا سه روز قبل از فرارسیدن ماه رمضان به خیابانها میرفتند و آمدن ماه رمضان را نوید میدادند تا مسلمانان خود را برای چنین ماهی آماده کنند و غیرمسلمانها تظاهر به روزهخواری نکنند. همین چاوشخوانها سه روز آخر ماه رمضان، «الوداعخوانی» میکردند و به استقبال ماه شوال میرفتند.
تا ۵۰ سال پیش در گوشه و کنار ایران موسیقی ویژهٔ ماه رمضان داشتهایم. موسیقی رمضان همواره در ایران فعال و پابرجا بود تا اینکه همزمان با روزگار پهلوی اول نقارهزنی ممنوع شد و روضهخوانی تعطیل گردید؛ اینگونه بود که خانهها یک اتاق خود را به روضهخوانی اختصاص دادند و منبری ساختند که نشاندهندهٔ پایداریشان در دین و هنر دینی بود